آفرینشم ، رنج ها

   در جهانم ، تمامی احساسات زیر مجموعه ای از رنج هایند ، و ما بر رنج هایمان حد و مرز قائل نخواهیم بود ، کلیت جهان و فضای محسورش شامل تمامی تصورات ، تخیلات ، واقعیات و احساسات می شود، به بیانی فضایی در قلمرو ماده و فرا ماده ، فیزیک و متافیزیک ، به این منظور که رنج ها گاه  تجسمی مادی و ملموس به خود می گیرند و گاه روحانی و محسوس ... گاه احساس از تصور و خیال فراتر می رود و آن را به عینه چون جسمی مادی می توان نظاره کرد و گاه همان حالت جهان مادی اش را حفظ می کند، مشکل بتوان با دیدی محسور قوانین فیزیکی حاکم بر جهان مادیت ، جهان روحانی رنج ها را ترسیم کرد ، و در این جا ، من، پیرو موقعیت آفریننده گی ام ، در بیان خصوصیات آنچه آفریده ام ، توضیحات مفصل ام را شرح می دهم ...

    

   ... باشد که روزی ، در این ابدیت بی معنا ، رنج دیگری به ملاقاتم آید ... و معنایی تازه اش بخشد ...   

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
ی دختر سیگاری پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ق.ظ http://tatal.blogsky.com

قشنگ می نویسی.مرسی از حضورت

نظر لطفتونه ... "مرسی از حضورت"

مسافر شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ب.ظ http://doncorleone.blogsky.com

سلام
از کامنت قشنگت لذت بردم
ولی همیشه به ما گفته شده در آن دنیا دیگر از رنج ها خبری نیست مگر به کسی رنج داده باشی نمیدونم شاید هم با تمام از خود گذشتگی ها رنجی عظیم به انتظار ما باشد

سلام
"گفته شده" ؟؟؟ گفته شده یعنی باور های دیگران ... من در پی اثبات باورهای خودمم نه انتشارشون به دیگران ... هرچند ممکنه اینطور بنظر نرسه ... "در آن دنیا" ؟؟؟ کدام دنیا ؟؟؟

سوتین صورتی جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ق.ظ http://kasimeslhichkas.blogsky.com

برای یافتن آرامش

جایی را جز دستانت بلد نیستم

اگر پذیرای منی

جاده را روشن کن

تا زود تر برسم !

آرامشی که در آغوش توست نمی خواهم

پذیرای توام ، اما بگذار جاده همچنان خاموش بماند

آرامش من آن غلغله ی تماشای آغوش توست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد