148-
اگر هوس بود
همین یکبار بس بود....
پ.ن:انسان را با اعمالش قضاوت کنید
نه با گفتارش
اگر هوس بود
همین یکبار بس بود....
پ.ن:انسان را با اعمالش قضاوت کنید
نه با گفتارش
من جز اینجا جایی ندارم
هرجا برم بازم در نهایت بر میگردم همینجا
پ.ن: آخه اینجا خونه منه...
دلم برف می خواست
از دیشب داره می باره
کمه؛ولی همینم خوبه
برف غمهام رو از یادم می بره
پ.ن:از همه دوستایی که بعد این مدت طولانی
بازم به این کلبه حقیرانه میان واقعا"ممنونم
بعد امتحانا به همه دوستای گلم سر میزنم
من در سکوتی زندگی میکنم
که هیچ فریادی نمیتواند
آن را ویران کند...
پ.ن1:بیخود دست و پا نزن
گاهی وقتا از گذشته میگذری
ولی گذشته ازت نمی گذره
پ.ن:میگن زندگی پاک کن نداره...
بدبختیای آدم هیچوقت تمومی نداره
فقط تو هر دوره از زندگی
به یه شکلی
میاد سراغت
پ.ن:من آدرس جدید میخوام
بعد یه مدت تنهایی
دیگه این تنهایی
که باهات رفیق میشه
میشه همدم شادی ها وغمهات
پس حالا معرفت حکم میکنه
که تنهایی رو تنها نزاری...
پ.ن:خوبه اگه قراره غرق بشی
تو دنیای خودت غرق بشی
احساسی که تو وجود آدمه
یه سرمایه ی نابه
نباید الکی خرج کسی بشه
میگن زندگی پیچ و خم داره
جای هر پیچم یه درس از زندگی
اگه این درسا رو سر هر پیچ برداری
و جا نزاری
خودت میشی
هزار راه...
پ.ن:ولی حیف که ما همه چیزو
پشت سرمون جا می زاریم
افکارم
بر دود سیگار نقش می بندد
حالا...
من محو می شوم
یا دود سیگار ؟
پ.ن:من
در بی خیالیم
گاهی وقتا فقط میری
مهم نیست کجا
مهم اینه که یه جا نمونی
تا مثل آب برکه
بو بگیری...
پ.ن:در غیر اینصورت
حتی اسپری خوشبو کننده هم جواب نمیده
نه برای ماندن؛دلی هست
و نه برای رفتن؛پایی
من چه کنم باخود
دراین وادی زندگی؟؟؟
پ.ن:ازامروز تمام بغض هامو قورت میدم
خشکسالی یعنی همین...
ساده باش
اما ساده لوحانه زندگی نکن
پ.ن:دیگه حرفی نیست...
تنها دارایی من همین کلبه است
دردها؛غمها؛شادیها
تمام وجود من به اینجا ختم میشود
تنهایی ها فریاد می کشند
و شادیها خاموش می شوند
قلبم در هجوم سنگینی غرق می شود
و تمام احساس من به فراموشی سپرده می شود
سکوت با من همراه است
و فریاد از من دور
و در همچین جایی به نام زمین
تنهایی بهتر از بودن با انسانهایی است
که هر کدام خنجری بر قلبت می کوبند
و نامش را رفاقت می گذارند
پس در افق به دنبال جایی برای بودن هستم...
پ.ن2:گله ای نیست
تو دنیایی که پر از دروغ و کثیفی است
نباید انتظار خوبی داشت
کوچکتر از اونی بود که بخوام ازخدا براش طلب بخشش کنم
فقط از خدای مهربان میخوام روح محمدمهدی عزیز در آرامش باشه
و خدا به خانوادش صبر بده
محمدمهدی عزیز تو همیشه تو قلب همه ما زنده ای
و پدر مهربانت همیشه به یادت هست
پ.ن:خدایا از حکمتت نمیشه سر در آورد
فقط به همه ما فرصت جبران کارهامونو بده
باورمان با ما نبود
که تنهایی شد یاورمان...
پ.ن:همسفر جاده تنهای ام
اما این گذشته است که تنگ در آغوش می گیرد
من را...
تنهایی
این نیست که کسی رو نداشته باشی
تنهایی
یعنی کسی نباشه که درکت کنه...
پ.ن:این روزها
احساس تنهایی دارم
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست
پ.ن:آخرين پست سال:
خدايا برايمان روزهاي شادي برسان
آمين
سال نو مبارك
گم شدم
در دنياي كوچك
خويش...
پ.ن:تو اين دنيا فقط واسه خودم جا هست
تمام مسیرهای رفته را
باز می گردم...
به تنهایی...!
پ.ن:کاش می فهمیدم
یا می دونستم باید چیکار کنم؟؟؟
شاید یه وقته دیگه
یه چیزی اینجا نوشتم
من در روز روشن
با چشم باز
کابوس مـــــــــــــــی بینم
پ.ن:قبلا اینجا که بودم آینده نامعلوم بود
یه روزی هست
که میشینی
و به گدشته هات میخندی
هه...
پ.ن:حرف دیگه ای نیست
هوا سرد است
می بافم بر تنم
نقشی جدید
پ.ن:هنوز این روزنه بازه
و این خوبه
تنهـــــــــــاییم عمیق است
دیگر دست هیچکس به آن نمی رسد!
که بخواهد از تنهــــــــــــــــــایی
درم آورد...
پ.ن:این قصه ســـــــــــر دراز دارد